loading...

steve

بازدید : 519
دوشنبه 4 اسفند 1398 زمان : 8:02
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

steve

پیش‌هشدار: پستی نیست که خوندنش مفید یا جذاب یا آرامش‌بخش و اینا باشه، فقط همین‌جوری دلم خواست این‌جا بذارمش. اگه دو خط اول رو خوندین و دوست نداشتین خواهشا صفحه رو ببندین چون دوست ندارم به آخرش برسین و بگین چه بی‌خود، وقتم رو تلف کردم، و خب طبیعتا بعد از این نوشته‌های استیو حداقل تو ناخودآگاهتون بره یه لول پائین‌تر.

می‌دونی، دلش پر نبود، فقط می‌خواست یه شب تا صبح یه‌ریز حرف بزنه. تنها نبود، فقط هیچ‌کی پیشش نداشت. کمبود عاطفی نداشت، فقط می‌خواست یکی رو بغل کنه. بی‌اعصاب نمی‌شد، فقط عین سگ پاچه می‌گرفت. نمی‌خندید، فقط با همه قهقهه می‌زد. گریه نمی‌کرد، فقط، فقط، خب فقط بعضش رو قورت می‌داد. دوستی نداشت فقط کلی رفیق داشت.
می‌دونی، فکر کنم همه‌ی اینا به‌خاطر این بود که مرده بود ولی خاکش نمی‌کردن، هرچی داد زدم این مرده، باید خاکش کنین، اونا فقط به جنازه‌ش نگاه کردن و گفتن نه، این‌که هنوز داره نفس می‌کشه.
هیچکی باورم نکرد.

پ. ن. اول: یه آهنگ ظاهرا شاد به مناسبت این شب، امم، شب فرخنده! فکر کنم وقتشه منم آدم مزخرفی بشم.

پ. ن. آخر: می‌دونین، چاقو رو فرو کرد تو شکمش، بعد گفت وای! ببخشید، اشتب شد. چاقو رو از شکمش کشید بیرون و فرو کرد تو قلبش، لبخند زد، گفت خوبه، حالا درست شد عزیزم. بعد زد زیر گریه، بغلش کرد، گفت "دلم برات تنگ شده، در حد مرگ، هنوز بهم فکر می‌کنی؟ هنوز منو یادته؟ هنوز دوسم داری؟ اوه، ببخشید!" بعد اشکاش رو پاک کرد، سرفه کرد. خودشو انداخت تو کیسه‌ی جنازه، انداخت رو کولش و رفت. گفت "من یه هیولام، اگه منو دوست داشته باشی فقط عذاب می‌بینی."

بعدا نوشت: نمی‌شه یادی از فال‌اوت‌بوی نکنم! امشب مناسبتی آهنگ forth of July تو کله‌ام پلی می‌شد :|

نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : 14
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 13
  • بازدید کننده امروز : 12
  • باردید دیروز : 0
  • بازدید کننده دیروز : 1
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 32
  • بازدید ماه : 121
  • بازدید سال : 364
  • بازدید کلی : 18108
  • کدهای اختصاصی